Wednesday, July 28, 2010

ماه تمام

حواست نبود، نگاهت می کردم. یقه گرد مانتو ات سخاوتمندانه هلالی سفید از گردنت را نشانم میداد. نگاهش می کردم به سان گرگینه ای که ماه کامل مستش کرده باشد

سرآغاز

تن کلمات به درد آمده بود از بس که فشرده بودمشان میان دیوار سانسور...اینجا شاید پناهگاهی شود که من و واژه ها هر دو امن شویم